جانِ جهان و سرور عالم بیا بیا
نور دو چشم و تکیۀ ی آدم بیا بیا
ای آفتاب عدل که نورت دهد قوام
بر کُلِّ کائنات، دمادم بیا بیا
ای یوسف عزیز که یعقوب دهر را
دوری تو نشانده به ماتم بیا بیا
چشمان دوستان تو در انتظار تو
مانده به راه روز و شب هردم بیا بیا
عالَم پر از فساد و تباهی و ظلم و غم
ای آخرین وصیت خاتَم بیا بیا
از دست ظالمان و جهالت پرستها
دنیای ما شده است پر از غم بیا بیا
درد جهان به دست تو درمان پذیر شد
درمان زخم ما ز تو مرهم بیا بیا
امسال باز نیمۀ شعبان رسد ز راه
یاری نما در این شب مُظلَم بیا بیا
فقر و فلاکت و مرض و بی عدالتی
نظم جهانیان زده برهم بیا بیا
ای مایه ی نشاط دو عالم امام عصر
بهر نجات مردم بی دَم بیا بیا
هرکس برای خویش زند طبل جاه و نام
ملت همیشه دیده پر از نَم بیا بیا
یکعده احتکار نمایند خوار و بار
یکعده زیر قرض کمر خم بیا بیا
دزدان امین مردم و خوبان در انزوا
فاسق به مسند است محکَّم بیا بیا
دین شد غریب و مؤمن و دیندارمنزوی
فاجر ز دین همیشه زند دَم بیا بیا
آن یک به عکس و کله بنازد در این دیار
وین یک به پول خویش اگر کم بیا بیا
آن یک به نام و قوم و قبیله شده شریف
وین یک ز راه کذب شد اعلم بیا بیا
آن یک لباس علم کند تن که عالمم
لیکن برای جامعه چون سم، بیا بیا
وین یک که چیزکی بلد است از امور دین
اما ز عقل خویش شده گَم، بیا بیا
دنیا هزار قصه ی سرچپه در دلش
ای راست ای صراط معظَّم بیا بیا
هر سو که می کنم نظر از روی عبرتی
دلهای مرده هست پی هم بیا بیا
انصاف نیست رحم و مروت تمام شد
چور است و غارت و دل بی غم، بیا بیا
ای حافظ شریعت و ای صاحب عَلَم
ای نام تو به مرده دهد دَم بیا بیا
کشور خراب گشت و جهان پر ز التهاب
ای مالک ممالک عالم بیا بیا
«حجت» در انتظار تو با خیل دوستان
ای ناظم جهان منظَّم بیا بیا
۱۳ شعبان المعظم ۱۴۴۱
۱۹ حمل ۱۳۹۹
کابل