ولایت تکوینی پیامبر و امامان (ع) ؟قوس ۱۵, ۱۳۹۴

ما شیعیان معتقد بولایت تکوینی برای پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و امامان علیهم السلام هستیم بهمین لحاظ از طرف وهابیان ، غالی و مشرک خوانده میشویم ، آیا ولایت تکوینی چیست و آیا اعتقاد به آن غلو و شرک است یا خیر ؟ .

جواب

از نظر مذهب اهلبیت علیهم السلام ولایت تکوینی برای معصومین علیهم السلام که شامل انبیاء و حضرت زهراء و دوازده امام سلام الله علیهم اجمعین میشود ، ثابت است و مراد از ولایت تکوینی این است که زمام عالم در دست آنها است و آنبزرگواران سلطنت عامه و سیطره تامه بر عالم هستی دارند و میتوانند هرجور که بخواهند تصرف در عالم نمایند یعنی چیزی را از بین ببرند و چیزی را بوجود بیاورند .

البته قدرت تصرف در عالم تکوین یا همان ولایت تکوینی اهلبیت عصمت علیهم السلام برای آنحضرات در طول ولایت عامه و تامه خداوند متعال و به امر و اقدار خداوند است ، یعنی همانطور که خداوند متعال بما قدرت داده است که افعال اختیاریه خود مان را با کمال آزادی و اختیار انجام دهیم و در عین حال هم بتوانیم هیچ کاری نکنیم برای معصومین علیهم السلام نیز خداوند متعال این قدرت را عطا نموده است که هر تصرفی را بخواهند در عالم کون و هستی انجام دهند ، قادر باشند و هر وقت خداوند نخواهد آنان نیز هیچ کاری نمیتوانند انجام دهند .

چون این اختیار و قدرت از ناحیه خداوند متعال به آنبزرگواران اعطاء شده است و قدرت آنها در طول قدرت خداوند و با اذن خداوند است شرک بحساب نمی آید بلکه شرک وقتی تحقق پیدا میکند که انسان کسی یا چیزی را در عرض خداوند بداند و برای او قدرتی مستقل از قدرت خدواند متعال تصور نماید .

غلو نیز در موردی تحقق پیدا میکند که انسان کسی را بالاتر از حدی که هست ستایش و تمجید نماید که این غلو مذموم است یا کسی را به مقام خدائی برساند که این غلو شرک بحساب می آید .

پس چون ما شیعیان قدرت انبیاء و امامان علیهم السلام را در طول قدرت خداوند میدانیم و این قدرت را نیز برای آنها از قرآن و سنت استفاده میکنیم ، این اعتقاد نه شرک بحساب می آید و نه غلو و کسانی که شیعیان را بخاطر این اعتقاد مشرک یا غالی مینامند ، با قرآن کریم مقابله نموده و در برابر خداوند متعال قرار میگیرند .

تمام معجزات و کراماتی که از انبیاء و اولیاء علیهم السلام نقل شده است و در قرآن نیز شواهدی بر این مطلب وجود دارد ، از باب ولایت تکوینی آنها و قدرت تصرفشان در عالم هستی است که به امر و اذن خداوند متعال تحقق پیدا کرده است .

خداوند متعال در داستان حضرت سلیمان علیه السلام و آصف بن برخیا میفرماید : ” قَالَ الَّذِی عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِندَهُ قَالَ هَذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَمَن شَکَرَ فَإِنَّمَا یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَمَن کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ ” کسى که نزد او دانشى از کتاب [الهى] بود گفت من آن را پیش از آنکه چشم خود را بر هم زنى برایت می ‏آورم پس چون [سلیمان] آن [تخت] را نزد خود مستقر دید گفت این از فضل پروردگار من است تا مرا بیازماید که آیا سپاسگزارم یا ناسپاسى می‏کنم و هر کس سپاس گزارد تنها به سود خویش سپاس میگزارد و هر کس ناسپاسى کند بى ‏گمان پروردگارم بى ‏نیاز و کریم است  (۱) .

در این آیه مبارکه کاملا مشهود است که خداوند متعال به آصف بن برخیا وزیر حضرت سلیمان علیه السلام این قدرت را عطا نموده بود که حتی کمتر از یک چشم برهم زدن تخت بلقیس را از شهر صبا بفلسطین بیاورد بدون آنکه وسیله ای از وسایل مادی در کار باشد .

در آیه دیگر میفرماید : ” فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاء حَیْثُ أَصَابَ وَالشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاصٍ وَآخَرِینَ مُقَرَّنِینَ فِی الْأَصْفَادِ ” پس باد را در اختیار او قرار دادیم که هر جا تصمیم می‏گرفت به فرمان او نرم روان می‏شد و شیطانها را [از] بنا و غواص تا [وحشیان] دیگر را که جفت جفت با زنجیرها به هم بسته بودند [تحت فرمانش درآوردیم]  (۲) .

این آیه مبارکه هم ولایت تکوینی حضرت سلیمان علی نبینا و آله و علیه السلام را بر عالم هستی بیان مینماید .

در رابطه با حضرت عیسی علیه السلام خداوند میفرماید : ” وَرَسُولاً إِلَى بَنِی إِسْرَائِیلَ أَنِّی قَدْ جِئْتُکُم بِآیَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ أَنِّی أَخْلُقُ لَکُم مِّنَ الطِّینِ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَأَنفُخُ فِیهِ فَیَکُونُ طَیْرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَأُبْرِىءُ الأکْمَهَ والأَبْرَصَ وَأُحْیِی الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللّهِ وَأُنَبِّئُکُم بِمَا تَأْکُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِی بُیُوتِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَهً لَّکُمْ إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ ” و [او را به عنوان] پیامبرى به سوى بنى اسرائیل [می‏فرستد که او به آنان می‏گوید] در حقیقت من از جانب پروردگارتان برایتان معجزه ‏اى آورده ‏ام من از گل براى شما [چیزى] به شکل پرنده مى ‏سازم آنگاه در آن می‏دمم پس به اذن خدا پرنده ‏اى مى شود و به اذن خدا نابیناى مادرزاد و پیس را بهبود مى ‏بخشم و مردگان را زنده مى ‏گردانم و شما را از آنچه می‏خورید و در خانه هایتان ذخیره می‏کنید خبر می‏دهم مسلما در این [معجزات] براى شما اگر مؤمن باشید عبرت است  (۳) .

وقتی ولایت تکوینیه برای اشخاصی از انبیاء و اولیاء علیهم السلام در قرآن کریم ثابت است برای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نیز ثابت است زیرا که آن بزرگوار افضل انبیاء و اشرف مخلوقات است و ممکن نیست که چیزی برای فاضل ثابت باشد و برای افضل ثابت نباشد ، در عین حال معجزاتی مثل شق القمر و تسبیح گفتن سنگ ریزه ها در کف آنحضرت و شهادت جمادات بر نبوت آن بزرگوار و مواردی غیر از این که در کتب حدیث و تاریخ متواترا نقل شده و ثابت است ، بزرگترین دلیل بر اثبات ولایت تکوینی آنحضرت صلی الله علیه و آله وسلم میباشد .

برای ائمه هدی علیهم سلام الله هم روایات متواتره موجوده در کتب حدیث و اخبار و معجزات و کراماتی که از آن بزرگواران در تاریخ ثابت است نیز خود بزرگترین دلیل بر این مدعی میباشد ، شفای مریضها و حل مشکلات کسانی که به ارواح طیبه معصومین علیهم السلام توسل میجویند نیز دلیل دیگری است که ولایت تکوینیه را برای آنان ثابت میکند .

در ضمن حضرت علی علیه السلام و باقی امامان علیهم السلام مقام ایشان در پیشگاه خداوند بطور مسلم بالاتر از مقام آصف بن برخیا است و وقتی او بتواند در عالم هستی تصرف کند بعنوان اینکه از اولیاء الله میباشد ، امامان نیز میتوانند در عالم هستی تصرف کنند چون از اولیاء الله بحساب می آیند ، البته این نکته را برای کسانی میگوئیم که مقام امامان معصوم علیهم السلام را آنطور که باید نشناخته اند یا بنا بر اصولی که دارند بیشتر از این نمیتوانند بشناسند ، وگرنه از نظر ما ، امامان علیهم السلام بعد از رسول خاتم صلی الله علیه و آله وسلم از بالاترین مقام ممکن برخوردار هستند .

ممکن است مخالفین بگویند که خداوند متعال میفرماید : ” قُل لاَّ أَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ وَلَوْ کُنتُ أَعْلَمُ الْغَیْبَ لاَسْتَکْثَرْتُ مِنَ الْخَیْرِ وَمَا مَسَّنِیَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ” بگو جز آنچه خدا بخواهد براى خودم اختیار سود و زیانى ندارم و اگر غیب می‏دانستم قطعا خیر بیشترى مى ‏اندوختم و هرگز به من آسیبى نمى ‏رسید من جز بیم‏دهنده و بشارتگر براى گروهى که ایمان مى ‏آورند نیستم  (۴) .

این آیه صراحت دارد که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بدون اذن خداوند هیچ کاری نمی توانسته انجام دهد و اختیار سود و زیانی را برای خود نداشته و فقط بشیر و نذیر بوده است و بس .

در جواب میگوئیم : اگر درخود همین آیه دقت شود ، مطلب واضح میگردد زیرا خداوند میفرماید : بگو جز آنچه را خدا بخواهد ….. یعنی اگر خدا نخواهد هیچ قدرتی در عالم نمیتواند عرض اندام کند بلکه بدون قدرت خدا قدرتی نیست ، ولی آیه مبارکه این مطلب را ، که کسانی با اقدار خداوند متعال بتوانند کارهائی انجام دهند را نفی نمیکند .

پس بدون اذن خدا و اراده و اقدار او هیچ کسی هیچ کاری نمی تواند بکند اما خداوند متعال بعضی از بندگان خود را بر اموری قادر میگرداند چنانکه آیات قبلی در رابطه با حضرت سلیمان و حضرت عیسی علیهما السلام این مطلب را بیان فرمود ، و هم چنین آیات دیگری که در رابطه با حضرت موسی علیه السلام و معجزات دیگر انبیاء علیهم السلام در قرآن موجود است ، نیز مطلب مورد بحث را ثابت میکند .

ابن تیمیه نیز در تأئید و اثبات کرامت برای علی علیه السلام میگوید : ” والکتب المصنفه فی کرامات الأولیاء وأخبارهم مثل ما فی کتاب الزهد للإمام أحمد وحلیه الإولیاء وصفوه الصفوه وکرامات الأولیاء لأبی محمد الخلال وابن أبی الدنیا واللالکائی فیها من الکرامات عن بعض أتباع أبی بکر وعمر کالعلاء بن الحضرمی نائب أبی بکر وأبی مسلم الخولانی تعض أتباعهما وأبی الصهباء وعامر ابن عبد قیس وغیر هؤلاء ممن على أعظم منه ” کتب مصنفه در کرامات اولیاء و اخبار ایشان مثل کتاب الزهد از امام احمد و حلیه الاولیاء و صفوه الصفوه و کرامات الاولیاء از ابی محمد خلال و ابن ابی الدنیا و اللالکائی ، کراماتی را از بعض اتباع ابی بکر و عمر مثل علاء ابن حضرمی نائب ابی بکر و ابی مسلم خراسانی و بعضی از اتباع آنها و ابی الصهباء و عامر بن عبد قیس و از غیر ایشان کراماتی را از آنان نقل کرده اند و علی علیه السلام اعظم و بزرگتر از اینها است  (۵) .

یعنی وقتی اینها کرامت داشته باشند پس علی علیه السلام که مقامش از اینها بالاتر است یقینا کرامت دارد و کرامت یعنی همان تصرف در عالم کون و هستی البته با اذن و اقدار پروردگار و تصرف در عالم کون یعنی همان ولایت تکوینی .

منتها شکی نیست که این ولایت دارای مراتب است و در بعضی ها بیشتر و در بعضیها کمتر وجود دارد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱) نمل ۴۰ .
(۲) ص ۳۶-۳۸ .
(۳) آل عمران ۴۹ .
(۴) اعراف ۱۸۸ .
(۵) منهاج السنه النبویه ج ۸ ص ۱۳۵ .