دلیل بر اثبات وجود خداوند چیست ؟حوت ۲۴, ۱۳۹۴

در زمینه خدا و خدا پرستی از سوی منکران سؤلات مشابهی مطرح شده و میشود و یکی از آن سؤالات این بوده که چون ما خدا را نمی بینیم ، پس نمیتوانیم بوجود خدایی در عالم هستی اذعان و اعتراف کنیم بلکه خود ندیدن دلیل بر نبودن خداوند است

 

جواب

جوابی که از این شبهه میشود عرض کرد بطور ساده این است که انسان بوجود اشیاء زیادی اعتراف دارد در حالیکه نمیتواند آن اشیاء را با چشم ببیند یا با دیگر حواس پنجگانه درک نماید از جمله میتوان به عقل و وجدان اشاره کرد .

زیرا تمام منکران خدا و ماوراء طبیعت ، قائل بوجود عقل و وجدان هستند ، اما قادر بدیدن عقل و وجدان و نشان دادن آن بدیگران نیستند پس یا باید وجود عقل و وجدان را انکار کنند و یا اینکه قبول کنند چیزهایی در عالم وجود دارد که فوق ماده و جهان ماده بوده و با حواس مادی قابل درک نمیتواند باشد .

وانگهی انکار بهیچ عنوان نفی واقعیت و حقیقت نیست وگرنه هرکسی هرچیزی را مطابق میل و هوای خود انکار نموده و راحت از زیر بار قبول آن میتواند شانه خالی کند .

البته برای اثبات وجود خداوند دلیلهای عقلی زیادی وجود دارد که به ذکر یکی دوتا از آن دلیلها اکتفا میکنیم .

الف : برهان نظم که عبارت است از رابطه بین دو یا چند چیز که بیانگر وجود را بطه علیت نیز هست به این معنی که هرجا نظم وجود دارد اصل علیت نیز مشاهده میشود ، منتها باید دانست که نظم را گاهی از جهت فاعلی در نظر میگیریم و گاهی از جهت غائی ، آنچه که در بحث خدا شناسی ملاک و معیار قرار میگیرد ، نظم غائی است نه فاعلی زیرا نتیجه بحث از نظم فاعلی عبارت از وجود علتی قبل از معلول است که مؤثر در پیدایش معلول بوده و از نظر رتبی بر معلول مقدم است ، اما آیا این علت فاعلی دارای آگاهی ، اراده و اختیار هم هست یا خیر ؟ این نکته را به اثبات نمی رساند ، در حالیکه نظم غائی علاوه بر اینکه وجود علت و تقدم آنرا بر معلول ثابت میکند ، وجود شعور و آگاهی و علم را نیز در علت فاعلی به اثبات میرساند ، زیـرا وجود رسیدن پدیـده ای به هـدف نهائی در میان صـدها و هزارها احتمال  بیانگر وجود فاعلی دانا و انتخاب گر است .

مرحوم شهید مطهری میگوید : » نظم ناشی از علت غایی به این معنی است که معلول، وضع و حالتی دارد که از وجود انتخاب در علت حکایت می‎کند، یعنی وضع و حالتی داشته که می توانسته معلول را به شکل‎های دیگری به وجود آورد، ولی برای منظور خاصی که داشته است آن را به یک شکل معین موجود نموده است. پس باید در ناحیه علت، شعور ادراک و اراده وجود داشته باشد ، که هدف را بشناسد ، و وسیله بودن این ساختمان و این وضع را برای آن هدف تمیز دهد، و این معلول را برای آن هدف بوجود آورد.

اصل علیت غائی در جایی ممکن است واقع شود که یا خود آن علتی که این معلول را به وجود آورده دارای شعور و ادراک و اراده باشد یا آن که اگر خود فاعل ، دارای شعور و ادراک و اراده نیست ،‌ تحت تسخیر و تدبیر اراده یک فاعل بالاتری باشد که او را تدبیر می‎ کند و به سوی هدفش هدایت می نماید. نظمی که در عالم وجود دارد و دلیل بر وجود خداوند است همین نظم است «  .

ب : برهان حدوث که از دو مقدمه ، جهان حادث است و هر حادثی نیاز به پدید آورنده دارد ، تشکیل یافته و نتیجه مترتب بر دو مقدمه عبارت از نیاز جهان به پدید آورنده میباشد .

اصل حدوث جهان نیز با یک برهان عقلی دیگر به اثبات میرسد و آن اینکه جهان متغیر است و هر متغیری حادث است پس جهان نیز حادث است .

مقدمه دوم در هردو برهان ـ حدوث عالم و تغیر آن ـ از بدیهات است و نیاز به اثبات ندارد ، زیرا هر عاقلی میداند که هر حادثی قبل از حدوث و پدید شدن بین حدوث و عدم آن قرار داشته و انتخاب یکی از این دو طرف بدون عامل بیرونی ناممکن است ، زیرا آن حادث قبل از حدوث نبوده تا بتواند خود را محکوم به حدوث یا عدم آن کند چناچه ثبوت تغیر در هر حادثی نیز دلالت بر حدوث آن میکند برای آنکه حدوث یعنی وجودی که قبلا نبوده و حادث شده است ، پس هر لحظه در حال تغییر و تحول است و قرار و ثبات ندارد ، پس هر حالتی از آن مسبوق به عدم میشود و در حدوث هر حالتی نیازمند به علت و عامل بیرون از خود است ، با بدیهی بودن دو مقدمه دوم در هردو برهان مقدمه های اول هر دو برهان نیز نیاز به استدلال خاص ندارد ، زیرا هم اصل حدوث جهان و هم اصل تغییر آن هردو با مشاهدات و تجربه امری ثابت و غیر قابل انکار است .