آیا مردان بر زنان برتری دارند ؟
در یکی از مؤسسه های تحصیلات عالی در رابطه با این آیه از قرآن کریم : الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ﴿النساء: ٣۴﴾ « مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان) میکنند » ، بحث شد و در آخر بعضی از اساتید آن مؤسسه گفته بود : این آیه قرآن دلالت دارد که مردان از زنان بالاتر و برتر می باشند ، و به اصطلاح حقوق زنان در اسلام رعایت نشده است ، حال باید دید این برداشت درست است یا غلط .
ناگزیریم قبل از پرداختن به جواب از این شبهه اولا مقدمه ای را از باب تذکر به عرض برسانیم .
مقدمه :
علم تفسیر قرآنکریم یکی از علوم اسلامی است که در عصر خود رسول گرامی اسلام پایه گذاری شد ، زیرا خداوند متعال خطاب به آنحضرت میفرماید : وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ ﴿النحل: ۴۴﴾ « ما ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم ، تا آنچه را که نازل شده است برای مردم روشن سازی شاید که بیندیشند » .
و باز میفرماید : وَمَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ إِلَّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُوا فِیهِ وَهُدًى وَرَحْمَهً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ ﴿النحل: ۶۴﴾ « ما کتاب (قرآن) را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه آنچه را در آن اختلاف دارند ، برای آنها روشن کنی ، و این ( قرآن ) مایه هدایت و رحمت است برای مردمانی که ایمان می آورند » .
یعنی خداوند متعال از همان روز اول نزول قرآن ، وظیفه تفسیر و تبیین قرآنکریم را بدوش رسول خود گذاشت و بعضی از آیات را نیز با تفسیر برای آنحضرت نازل فرمود که روایات دلالت کننده بر این نوع تفسیر که اصطلاحا (تفسیر منزل) یا (تفسیر مزجی) نامیده میشود ، در کتب حدیثی و تفسیری فریقین موجود است .
همچنان روایاتی که دلالت بر تفسیر آیات قرآنکریم میکند و از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم یا ائمه علیهم السلام نقل شده است نیز گویای این مطلب است که باز این نوع تفسیر در اصطلاح تفسیر به روایات یا (التفسیر بالمأثور) گفته میشود .
قسم سوم هم تفسیر قرآن به قرآن است ، زیرا که « ان القرآن یفسر بعضه بعضا » خود قرآن کریم در خیلی از موارد مفسر است و بعضی از آیات توسط بعضی از آیات دیگر تفسیر می شود .
همچنین مراجعه به کلمات مفسرین از صحابه و تابعین گرفته تا علمای تفسیر که در این زمینه سالیان متمادی کار کرده و زحمت کشیده اند و متخصص در این علم شده اند نیز لازم است ، زیرا شخصی که مثلا پنجاه سال یا کمتر و بیشتر ، در رابطه با رشته ای و علمی کار کرده است بمراتب بهتر می فهمد ، از کسی چند صباحی بیش نیست که مثلا مطالعاتی بصورت پراگنده داشته است .
چنانکه مرحوم ابن شهر آشوب مازندرانی روایت می کند : شخصی بنام اسحاق کندی که از فلاسفه عراق بود و در عصر امام عسکری علیه السلام زندگی میکرد ، تصمیم گرفته بود کتابی بنام ( تناقض القرآن ) تألیف کند ، و بزعم خودش در آن کتاب ثابت کند که قرآنکریم مشتمل بر تناقضات است ، و برای خودش شاگردانی نیز داشت ، تا اینکه روزی یکی از شاگردان او محضر امام عسکری علیه السلام شرفیاب شد حضرت به او فرمود : آیا بین شما یک آدم رشید و با غیرتی پیدا نمیشود که به این شخص اعتراض نموده و او را از این کار نادرست و غلط باز دارد ، آنشخص عرض کرد : برای ما ممکن نیست که با او به بحث و جدل بپردازیم ، زیرا که استاد ما میباشد و ما قدرت اعتراض بر او را نداریم .
حضرت فرمود : اگر من به تو یاد بدهم مطلبی را ، آیا به او میرسانی ؟ عرض کرد : بلی ، فرمود : تو با او از در مراوده و دوستی وارد شو و بعد که نظر او را بخودت جلب کردی ، به او بگو که مسئله ای در ذهنم پیدا شده که میخواهم جواب آنرا از زبان شما بشنوم ، و او از تو میخواهد که سؤالت را مطرح کنی ، پس بگو : آیا ممکن است گوینده قرآن از گفتار خود معانی ای غیر از آنچه شما حدس میزنید را اراده کرده باشد ؟ او در جواب تو خواهد گفت بلی امکان دارد ، زیرا که او شخص فهیم و دانائی است ، پس وقتی گفت بلی ممکن است ، دراین هنگام بگو: شما چه میدانید، شاید گوینده قرآن معانی دیگری غیر از آنچه شما حدس میزنید، اراده کرده باشد و شما الفاظ او را در غیر معنای خود به کار بردهاید ؟ .
پس آنمرد به نزد کندی شد و پس از ملاطفت و جلب نظر او ، مطلبی را که امام علیه السلام به او القا کرده بود بیان داشت ، کندی گفت : دوباره بگو و او دوباره گفت ، پس مدتی اندیشید و به مطالب علمی که در ذهنش بود مراجعه کرد ، دید که این احتمال از نظر لغت و علم ممکن است .
آنگاه به شاگردش گفت : ترا بخدا قسم این مسئله را از کجا بدست آوردی ؟ شاگرد گفت : در دلم خطور کرد و خواستم از شما بپرسم .
کندی گفت : هرگز زیرا تو در حدی نیستی که بتوانی یک همچه مسئله ای را مطرح کنی ، شاگرد گفت : آنچه را من گفتم ، مطلبی بود که امام حسن عسکری علیه السلام به من آموخته بود ، کندی گفت : مثل این سخن باید از چنین خاندانی صادر شود ، و فورا آتشی خواسته و همه آنچه را که نوشته بود نابود کرد ( المناقب ج ۴ ص ۴۲۴ ) .
این حدیث می رساند که گاهی بعضی از افراد تنها به نزد قاضی می روند و کسی که تنها نزد قاضی برود یقینا پیروز میدان خواهد بود ، چون خصمی ندارد که دعوای او را خنثی و استدلال او را باطل کند .
حال این شخصی که خودش را استاد میداند و این شبهه را پرورانیده است و برای اینکه بادی به غبغب بیندازد ، قرآن را مورد اشکال قرار داده است ، شاید در رشته ای که تحصیل کرده و تدریس می کند ، برای خودش استادی باشد ، اما هر کسی تا حدودی میداند و باید پایش را از حد خودش فراتر نگذارد .
متأسفانه در کشور ما افغانستان که امروزه یک کشور بی در و دیوار است ، و هرکسی خودش را صاحب نظر میخواند ، از این قسم مطالب زیاد دیده میشود ، و هرکسی در هر حدی که باشد خودش را نسبت به اسلام و دین صاحب نظر میداند .
یک وقتی دوستی درد دل میکرد و میگفت : دو علم در دنیا خیلی غریب است ، یکی علم طب و دیگری علم دین ، زیرا تا یک کسی شکایتی دارد مثلا از درد پا یا درد چشم یا قلب و غیره ، هرکس که بشنود برای او مرضش را تشخیص داده و داروئی تجویز میکند ، هم چنین تا یک مسئله دینی مطرح میشود ، همه صاحب نظر می شوند و فورا بدون آنکه علم دین را داشته باشند ، یک چیزی میگویند .
راه درست آنست که وقتی میخواهیم از قرآن کریم ، مطلبی را برداشت کنیم یا مثلا نظر قرآن کریم و اسلام را در آن زمینه بدانیم ، فقط به یک آیه نگاه نکنیم بلکه دیگر آیات قرآن کریم و روایاتی را که در آن زمینه وارد شده است ، و هم چنین انظار و آراء مفسرین عالیمقدار را نیز مورد بررسی و تحقیق قرار دهیم ، زیرا در این صورت است که می توانیم برداشتی درست و صحیح داشته باشیم .
حال پس از بیان این مقدمه می پردازیم به اصل جواب .
از قرآن کریم و روایات اینگونه استفاده میشود که یکی از قوانین دین مقدس اسلام وجوب نفقه زوجه بر زوج است ، و نفقه یعنی تهیه خوراک و پوشاک و مکان زندگی در خور شأن زوجه و بمقدار توانائی زوج .
بنا بر این آیه مبارکه در بیان برتری مطلق مردان بر مطلق زنان نیست ، بلکه در این آیه مبارکه برتری زوج بر زوجه بیان شده است ، آنهم نه برتری از جمیع جهات بلکه از جهت بعضی توانائی های که در مرد بعنوان زوج و شوهر وجود دارد ، مثل قدرت جسمی بیشتر و انجام اعمال سخت و دشوار که معمولا از عهده زنان بیرون است .
حال یکبار دیگر آیه مبارکه و ترجمه آنرا مرور می کنیم : الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ﴿النساء: ٣۴﴾ « مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان) میکنند » .
اگر در کلمه (وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ) دقت شود بطور واضح و آشکار مطلب معلوم میشود ، زیرا همه مردان که به همه زنان نفقه نمی دهند بلکه فقط مردان متأهل و ازوداج کرده مصارف خانواده خویش را تهیه می نمایند .
کلمه (قَوَّامُونَ) هم در آیه مبارکه بمعنی سر پرست است ، یعنی کسی که برای حفظ همسر و خانواده خود قیام می نماید ، و برای رفع مشکلات آنها هر اقدامی را که لازم باشد انجام میدهد ، چون در نظام خانواده لازمست که سرپرستی وجود داشته باشد ، اگر هم مرد و هم زن هردو بعنوان سرپرست باشند ، این نظام بهم می خورد ، بلکه نظمی هم برقرار نخواهد شد زیرا هرکدام مطابق میل و سلیقه خود عمل خواهد کرد .
قرآن کریم این مقام سرپرستی را که در واقع خدمتگزاری است تا ریاست ، بعهده مرد خانواده یا همان شوهر میگذارد ، و برای اینکه کسی اشکال نکند و نگوید که چرا باید مرد رئیس و سرپرست باشد نه زن ، قرآن کریم این مطلب تعلیل نموده می فرماید : (بِمَا فَضَّلَ اللَّـهُ بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ) یعنی بخاطر برتریهایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان) میکنند .
این برتری ، برتری مربوط به شخصیت انسانی مرد یا وجود فضیلتی در مرد نمی شود ، بلکه به خاطر تفاوت های جسمی مردان نسبت به زنان است .
مثلا مردان بخاطر اینکه قوه عاطفه و احساسشان نسبت به زنها ضعیف تر است ، زود احساساتی نمی شوند و بیشتر به قدرت تفکر اتکاء می نمایند نه قوه عاطفه ، و از طرف دیگر مردان از نظر جسمی قوی تر از زنان هستند ، و می توانند نگهبان خوبی برای همسر و فرزندان خود باشند .
از همه مهمتر تهیه خوراک و پوشاک و مسکن است که اسلام بعهده شوهر گذاشته است ، حتی زن اگر میلیونر هم باشد ، باز نفقه او بعهده شوهر است .
این برتری چنانکه گفته شد ، ربطی به شخصیت انسانی مرد یا مقام معنوی او ندارد ، بلکه فقط و فقط جنبه مادی قضیه در نظر گرفته شده است .
البته ممکن است در عالم زنانی پیدا شوند که در اینگونه موارد قوی تر از مردان باشند یا حد اقل مساوی مردان باشند ، اما باید توجه داشت که دین مقدس اسلام اغلبیت موارد را در نظر می گیرد نه موارد استثناء را ، بلی اگر مردی بهیچ عنوان نتواند از عهده اموری که شرع اقدس بر ذمه او گذاشته برآید ، در آنصورت اختیار با زن است که زندگی را با او ادامه دهد ، یا حتی در بعضی از اقسام مسئله ، عقد نکاح را بدون طلاق فسخ نماید ، یا با طلاق از آن مرد جدا شود .
چنانکه در زنان نیز برتری های وجود دارد که در مردان نیست ، مثل قوی تر بودن قوه عاطفه و احساس که بسبب همان قوه است که زن فرزند خودش را ، مدت نه ماه در رحم تحمل می نماید ، و با تحمل درد فروان و شدید او را بدنیا می آورد ، و بعد چه شبهای را که نمی خوابد ، تا فرزندش آرام بخوابد و جه روزهای که آرامش خودش را فدای آرامش فرزندش یا کانون گرم خانواده می نماید .
پس همانطوریکه زن بخاطر این برتری مزیتی بر مرد پیدا نمی کند ، مرد نیز بخاطر بعضی از برتریهای که دارد مزیتی نسبت به زن پیدا نمی کند .
امیر المؤمنین علی علیه السلام در رساله ای که بفرزندش امام حسن علیه السلام دارد اینگونه می نویسد : لَا تُمَلِّکِ الْمَرْأَهَ مِنَ الْأَمْرِ مَا یُجَاوِزُ نَفْسَهَا فَإِنَّ ذَلِکَ أَنْعَمُ لِحَالِهَا وَ أَرْخَى لِبَالِهَا وَ أَدْوَمُ لِجَمَالِهَا فَإِنَّ الْمَرْأَهَ رَیْحَانَهٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَهٍ وَ لَا تَعْدُ بِکَرَامَتِهَا نَفْسَهَا وَ اغْضُضْ بَصَرَهَا بِسِتْرِکَ وَ اکْفُفْهَا بِحِجَابِکَ وَ لَا تُطْمِعْهَا أَنْ تَشْفَعَ لِغَیْرِهَا فَیَمِیلَ عَلَیْکَ مَنْ شَفَعَتْ لَهُ عَلَیْکَ مَعَهَا وَ اسْتَبْقِ مِنْ نَفْسِکَ بَقِیَّهً فَإِنَّ إِمْسَاکَکَ نَفْسَکَ عَنْهُنَّ وَ هُنَّ یَرَیْنَ أَنَّکَ ذُو اقْتِدَارٍ خَیْرٌ مِنْ أَنْ یَرَیْنَ مِنْکَ حَالًا عَلَى انْکِسَار « به زن بیشتر از امور خودش اختیار نده ( بیشتر از توانائیش از او نخواه ) زیرا این ، حال او را شاداب تر ، قلب او را مطمئن تر و زیبائیش را مداوم تر می سازد ، چرا که زن گل است و پهلوان نیست ( تا هر چه بخواهی انجام دهد ) و با احترام گذاشتن بیش از حد ، باعث از دست رفتن شخصیتش نشو ( هرچیز بجای خویش نیکوست ) و با پرده خویش چشمانش را بپوشان ( کاری نکن که از تو بدش بیاید و به دیگری تمایل پیدا کند ) و با حجاب خود او را نگه داری کن ( اول خودت اهل حجاب باش و از نظر کردن به نامحرم بپرهیز ، تا همسرت نیز اهل حجاب باشد و از غیر تو خودش را بپوشاند ) او را وادار نکن که برای دیگران شفاعت کند ، زیرا باعث می شود که آنشخص بهمراهی همسرت بر تو طغیان کند ، از شخصیت خود ( برای خود چیزی ) ذخیره کن ، چرا که نگه داری خود از آنان و اینکه آنان ترا مقتدر ببیند بهتر از آنست که ترا بدون اقتدار و شکسته ببینند ( خودت را بی جهت کوچک نکن و شخصیت خودت را حفظ کن به این معنی که در هر چیزی دخالت ننموده و بخاطر هر مطلب جزئی دعوا و جار و جنجال راه نینداز ، زیرا که وقارت از بین رفته و خودت را حقیر و پست ساخته » ( الکافی ج ۵ ص ۵۱۰ باب اکرام الزوجه ) .
این روایت حاوی نکات بسیار مهم و جالب است ، به همین جهت همه روایت نقل نمودم ، اما شاهد مثال ما فقط این جمله است که میفرماید : (فَإِنَّ الْمَرْأَهَ رَیْحَانَهٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَهٍ) زن گل است و پهلوان نیست ، یعنی باید کارهای شاقه بدوش مرد باشد نه زن ، زیرا همانطوریکه گل در مقابل باد ها و طوفان حوادث پژمرده می شود ، زن نیز اگر زیر بار مشکلات زندگی قرار بگیرد پژمرده خواهد شد .
می بینید که در این حدیث شریف ، برتریهای برای مرد ذکر شده و در عین حال برتریهای برای زن نیز ذکر شده است ، از جمله همین گل بودن ، ولی این جمله معنایش ربطی به شخصیت انسانی زن یا مقام معنوی او ندارد و نخواهد داشت .
بلکه خداوند متعال در موارد متعدده از قرآن کریم زن و مرد را برابر و مساوی هم ذکر کرده و فقط برتری را به تقوا و انجام اعمال صالحه میداند ، خداوند متعال میفرماید : یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّـهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ ﴿الحجرات: ١٣﴾ « ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا همدیگر را بشناسید ( نه اینکه بر همدیگر فخر کنید و دنبال برتری باشید ) بدرستی که گرامی ترین شما نزد خداوند با تقوا ترین شما می باشد ، و خداوند دانا و آگاه است » .
در این آیه مبارکه خداوند متعال فرقی بین زن و مرد نگذاشته و همه را در یک مقام و اندازه می بیند و فقط گرامی بودن را به تقوا میداند ، چنانکه در باب بیان انسانهای نمونه یا به تعبیر دیگر معرفی انسانهای مؤمن بعنوان نمونه از یک زن نام می برد آنجا که میفرماید : وَضَرَبَ اللَّـهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّهِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ ﴿التحریم: ١١﴾ « خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت: «پروردگارا! خانهای برای من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهائی بخش».
یا در جای دیگر قرآن کریم میفرماید : وَمَن یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ مِن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَـٰئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَلَا یُظْلَمُونَ نَقِیرًا ﴿النساء: ١٢۴﴾ « و کسی که چیزی از عمل صالح را انجام دهد خواه مرد باشد و یا زن ، در حالیکه ایمان داشته باشد ، آنها داخل بهشت می شوند ، و کمتر ستمی به آنها نخواهد شد » .
و در جای دیگر میفرماید : مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿النحل: ٩٧﴾ « هرکس که عمل صالح انجام دهد خواه مرد باشد یا زن در حالیکه مؤمن است ، او را به حیاتی پاکیزه زنده میداریم ، و پادش آنها را به بهترین اعمالی که انجام می دادند خواهیم داد » .
و مواردی مثل موارد بالا که همه بیانگر مساوی بودن زن و مرد ، در رابطه با شخصیت انسانی ، و مقامات معنوی و نزد خداوند متعال است .
امیدوارم که با این توضیح مختصر ، شبهه ای که ایجاد شده بود جواب داده شده باشد ، طالبان تفصیل و توضیح بیشتر ، می توانند به کتابهای تفسیر مراجعه فرمایند ، و الحمد لله رب العالمین .