آیا توسل به پیامبر ص و ائمه ع شرک است ؟قوس ۲۹, ۱۳۹۴

آیا توسل به پیامبر ص و ائمه ع شرک است ؟
از اشکالاتی که از طرف فرقه ضاله و هابی بر شیعیان وارد میشود اینست که میگویند : چون شما توسل به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه علیهم السلام میکنید مشرک هستید زیرا توسل بغیر خدا شرک است ، و میگویند که شما آنها را با کلمه (یا) میخوانید مثل یا رسول الله یا علی یا زهراء و ….. و این یعنی دعا و دعا عبادت است و عبادت غیر خداوند شرک است ، هم چنین شما از کسانی کمک میخواهید که آنها قادر نیستند نفع یا ضرری بشما برسانند و نافع و ضار فقط خداوند متعال است .

خداوند متعال نیز در آیاتی از قرآن کریم وعده داده است که دعای بندگان را بدون واسطه و وسیله مستجاب کند و حتی فرموده است که از رگ گردن هم بما نزدیک تر است ، پس برای چه بغیر خدا روی بیاوریم در حالیکه او همه جا است و صدای ما را میشنود ؟ .

جواب
اولا : توسل یعنی تمسک به وسیله برای رسیدن به هدف و اگر توسل به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و اهلبیت علیهم السلام شرک باشد پس توسل بهر وسیله ای شرک است زیرا این قانون استثنا قبول نمیکند ، پس کسیکه سوار اتومبیل میشود تا خود را بمقصدی برساند او به اتومبیل توسل کرده است و باید مشرک باشد ، هم چنین اگر کسی مریض میشود و به دکتر مراجه میکند ، او به دکتر توسل کرده است و باید مشرک باشد ، در حالیکه این چنین نیست .

ثانیا : دعا در لغت عرب حد اقل بر دو معنی استعمال میشود یکی بمعنی عبادت و دیگری بمعنی نداء و صدا زدن و در وقتی که ما کسی را میخوانیم او را عبادت نکرده ایم بلکه فقط او را صدا زده ایم .

در خود قرآن کریم هم مواردی وجود دارد که انسانهای موحد دیگران را با کلمه (یا) خوانده اند و خداوند هرگز آنها را مشرک نخوانده و از این کار هم برحذر نداشته است .

بعنوان نمونه به این آیه مبارکه توجه فرمائید : ” إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَا أَبتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ ” [یاد کن] زمانى را که یوسف به پدرش گفت اى پدر من [در خواب] یازده ستاره را با خورشید و ماه دیدم ، دیدم [آنها] براى من سجده مى ‏کنند ” (۱) .

یا این آیه مبارکه : ” قالَ یَا بُنَیَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْیَاکَ عَلَى إِخْوَتِکَ ” [یعقوب] گفت اى پسرک من خوابت را براى برادرانت‏حکایت مکن ” (۲) .

در این دو مورد که بعنوان نمونه نقل شد می بینید که دو پیامبر خداوند همدیگر را با کلمه (یا) مورد خطاب قرار میدهند و اگر این کار شرک بود اولا این دو پیامبر بزرگوار انجام نمیدادند و ثانیا خداوند برای آنها توضیح میداد که دیگر در آینده از این لفظ استفاده نکنید .

ممکن است بعضی از اشکال کنندگان بگویند این کلمه وقتی شرک آور است که برای کمک خواستن از دیگران باشد اما اگر نفس صدا کردن طرف بود شرک نمیشود .

جواب باز از قرآن کریم میدهیم خداوند متعال میفرماید : ” قَالُواْ یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ ، قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّیَ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ ” [فرزندان یعقوب] گفتند : اى پدر براى گناهان ما آمرزش خواه که ما خطاکار بودیم ، گفت به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش میخواهم که او همانا آمرزنده مهربان است” (۳) .

در این آیه مبارکه هم بوضوح دیده میشود که فرزندان حضرت یعقوب علیه السلام به پدر شان توسل میکنند و از او کمک در آمرزش گناهان خود میخواهند ، حضرت یعقوب علیه السلام نیز بدون آنکه آنها را از این عمل منع کند به آنها و عده میدهد که از خداوند متعال برایشان طلب مغفرت نماید ، در حالیکه اگر این قضیه شرک بود ، هرگز حضرت یعقوب علیه السلام اینکار را انجام نمیداد .

ثالثا : خداوند متعال در قرآن کریم به ما دستور میدهد که بسوی او وسیله ای داشته باشیم چنانچه میفرماید : ” یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَ جَهِدُوا فى سبِیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ ” اى کسانى که ایمان آورده اید پرهیزگارى پیشه کنید و وسیله اى براى تقرب به خدا انتخاب نمائید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید ” (۴) .

در این آیه مبارکه نیز اتخاذ وسیله بسوی خداوند مأموربه قرار گرفته است و اگر این کار شرک بود هرگز خداوند متعال چنین دستوری برای ما نمیداد و از ما نمی خواست که وسیله ای برای خود انتخاب کنیم .

گفته نشود که آن وسیله ای که خداوند از ما خواسته است عباداتی مثل نماز و روزه و…. میباشد که بوسیله این عبادات انسان میتواند بخدا توسل جوید نه توسل به بزرگان دین چنانکه در بعضی از روایات فریقین نیز نقل شده است ، زیرا در جواب عرض میشود که آنچه در روایات گفته شده است بعنوان تنها مصداق وسیله نیست بلکه معرفی بعضی از وسائل است ، بتعبیر دیگر از روایاتی که در رابطه با معرفی وسیله آمده است استفاده میشود که عبادت وسیله است اما اینکه توسل به انبیاء و صلحاء و اولیاء وسیله نباشد منعی دیده نمیشود .

رابعا : معنی نزدیک بودن خداوند بما ، نزدیک بودن ما بخداوند نیست زیرا این قرب مثل قربهای جسمانی نیست که اگر من به شما نزدیک باشم شما هم به من نزدیک هستید بلکه این قرب ، روحانی است و در این نوع نزدیک بودن گاهی قرب و نزدیکی یک طرفه است چنانکه خداوند متعال به همه عالم و آدم از کافر و مسلمان ، مشرک و موحد ، فاسق و مؤمن نزدیک است در حالیکه کافر و مشرک و فاسق بخداوند قرب و نزدیکی ندارند .

خامسا : انسان در بعضی از مواقع عمر خود کارهای ناشایستی انجام میدهد که آبرویی برای خود نزد خداوند باقی نمیگذارد و در این موارد نیاز بواسطه ای آبرومند در نزد خداوند متعال دارد که خداوند بسبب قرب و مقام واسطه از این شخص بگذرد و دعایش را مستجاب کند .

سادسا : هر مسلمانی میداند که همه کاره در عالم هستی خداوند متعال است ، پس در توسل هیچ کس از پیامبر و ائمه علیهم السلام نمی خواهد که آنها مریضش را شفا دهند یا دردش را دوا کنند یا حاجتش را برآورده گردانند ، بلکه از آنها میخواهند که بین آنها و خداوند واسطه قرار بگیرند ، بهمین جهت است که در دعای توسل که خواندن آن بین شیعیان مرسوم و معمول است پس از توسل به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم یا هریک از معصومین علیهم السلام گفته میشود : ” یا وجیها عند الله اشفع لنا عند الله ” ای کسیکه تو در پیشگاه خداوند آبرومند هستی ، از من نزد خداوند شفاعت کن .

سابعا : درست است که ضار و نافع بصورت مستقل خداوند متعال است ، اما خداوند دنیا را دار اسباب و علل قرار داده است و حتی بعضی از اشیاء جامد و بدون روح را ضار یا نافع خلق کرده است مثلا زهر کشنده است اما این کشندگی را که به آن داده است ، یا خوراکیها نافع اند اما این نفع رسانی را که به آن داده است ، یقینا در جواب باید گفته شود خداوند متعال ، پس اگر خداوند میتواند گیاهان و نباتات را ضار و نافع قرار بدهد آیا نمی تواند قدرت نفع رسانی به بندگان صالح خود عطا کند ؟ ، چنانکه این مطلب از در خواست پسران حضرت یعقوب علیه السلام از پدر شان و وعده حضرت یعقوب کاملا مشخص و روشن است .

گفته میشود : حضرت یعقوب در آن موقع زنده بود و زنده میتواند ضار و نافع و باشد و توسل به زنده اشکال ندارد اما شما شیعیان به مردگان توسل میکنید و مرده نمی تواند ضار یا نافع باشد .

جواب میدهیم که : اگر توسل شرک است دیگر فرقی بین زنده و مرده نیست زیرا این گفتار شبیه آنست که اگر شما زنده را پرستش کردید شرک نیست اما اگر مرده را پرستش کردید شرک میشود ، بلکه اگر توسل شرک باشد این شرک بودن طبق عقیده اشکال کنندگان در زنده بیشتر قابل اثبات است تا مرده .

از طرف دیگر ما همه مسلمانیم و معتقدیم که انسان دارای روح و بدن است و این انسان بعد از مرگ روحش از بدن جدا شده اما در عالم برزخ در قالب مثالی بزندگی برزخی خود تا روز قیامت ادامه خواهد داد ، و اگر از انبیاء و اولیاء باشد خداوند متعال روح او را آزاد میگذارد و توسط ملائکه پیغام دیگران را به او میرساند .

آیا وقتی ما در نماز میگوئیم السلام علیک ایهاالنبی و رحمه الله و برکاته پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم میشنود یا خیر ؟ اگر گفته شود که نمی شنود جواب ، میدهیم که پس باید بصیغه خطاب نباشد ، و اگر گفته شود که توسط ملائکه به آنحضرت خبر داده میشود ، جواب میدهیم که این خود یعنی که آنحضرت میتواند مطالب را بشنود و از آن با خبر شود پس اگر توسل هم کردیم توسط ملائکه به آنحضرت خبر داده میشود .

میگویند : مشرکین مکه هم چنانکه قرآن کریم از آنها نقل میکند میگفتند : ” وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاء مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى ” و کسانى که به جاى او دوستانى براى خود گرفته ‏اند [به این بهانه که] ما آنها را جز براى اینکه ما را هر چه بیشتر به خدا نزدیک گردانند نمى ‏پرستیم” (۵) .

میگوئیم : در این آیه مبارکه اولا کلمه نعبد آمده است که بمعنی عبادت و پرستش است و عبادت غیر خدا حتی اگر برای توسل و تقرب بخداوند باشد نیز شرک و باطل است و ثانیا حتی اگر مشرکین آنجا کلمه عبادت را هم بکار نمیگرفتند باز عمل آنها باطل و غلط بود زیرا که بوسیله بت و باطل امکان تقرب بخداوند نیست و ثالثا توسل عبادت و پرستش نیست و رابعا پیامبر و خاندان آنحضرت صلی الله علیه و آله وسلم بت نیستند بلکه بندگان مقرب خداوند میباشند .

میگویند : خداوند متعال در وصف حال مشرکین قریش میفرماید : ” وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَیَقُولُونَ هَؤُلاء شُفَعَاؤُنَا ” و به جاى خدا چیزهایى را می پرستند که نه به آنان زیان می‏رساند و نه به آنان سود میدهد و می‏گویند اینها نزد خدا شفاعتگران ما هستند ” (۶) .

میگوئیم : در آیه مبارکه نیز خداوند متعال کلمه یعبد را که بمعنی پرستش است ، بکار گرفته است که مسلما شرک است ، بتها هم آنچنانکه آنها فکر میکردند نبودند ، و نمی توانستند شفعای آنها باشند چون تقربی در پیشگاه خداوند نداشتند ولی در توسل پرستش نیست و توسل شده نیز در پیشگاه خداوند تقرب دارد و توسل کننده نیز میداند که همه کاره خداوند است و خداوند نیز به توسل شده نظر لطف و عنایت دارد و خواسته او را بی جواب نمی ماند .

در ضمن خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به مشرکین میفرماید : ” إِنَّکُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمْ لَهَا وَارِدُونَ ” در حقیقت‏ شما و آنچه غیر از خدا مى ‏پرستید هیزم دوزخید شما در آن وارد خواهید شد” (۷) .

باید اشکال کنندگان طبق استدلالی که میکنند و توسل را عبادت من دون الله میدانند ، معتقد شوند که پیامبر صلی الله و علیه و آله وسلم و ائمه و انبیاء و علیهم السلام و صلحاء همه هیزم جهنم هستند

، چون شیعیان و اهل سنت توسل به این بزرگواران را جایز میدانند و توسل هم میکنند و از نظر وهابیت این توسل عبادت من الله است پس آنهائی که توسل میکنند و آنهائی که مورد توسل قرار میگیرند همه باید هیزم جهنم باشند ، در حالیکه امکان اعتقاد به یک همچه امری نیست چون هرکه خودش را مسلمان میداند نمی تواند معتقد شود که پیامبر و اهلبیت علیهم السلام و سایر انبیاء و صلحاء هیزم جهنم باشند ، پس معلوم میشود مراد از دون الله بتها و مراد از عبادت هم پرستش آنها است و فرقی نمیکند که عبادت بتها بمنظور تقرب بخدا باشد یا نباشد زیرا عبادت غیر خدا بهر منظوری که باشد شرک است ، اما همانطوریکه عرض کردیم توسل عبادت نیست و چون عبادت نیست پس شرک نیست .

ثامنا : در روایاتی که در کتب قوم آمده است توسل صحابه و تابعین و علماء ثابت است و معلوم میشود که از نظر آنان توسل امری مطلوب و جایز میباشد .

ابن تیمیه نقل میکند که ” عصب پای عبد الله ابن عمر بشدت گرفت و کسی که در محضر او بود گفت ترا چه شده است ؛ جواب داد : عصب پایم از این جا گرفته است ؛ گفت کسی را بخوان که بیشتر از همه دوستش داری و او فورا گفت ( یا محمد ) و مشکلش رفع شد ” (۸) .

در کتاب الموسوعه الفقهیه از قسطلانی نقل شده که گفت : ” از مالک روایت شده که دومین خلیفه عباسی ابو جعفر منصور از او سؤال کرد : آیا در موقع دعا رویم را بسوی قبر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم کنم یا اینکه رو بقبله بایستم و پشتم به طرف قبر باشد ؛ مالک در جواب گفت : چرا رویت را برگردانی بلکه رو بطرف قبر ایستاده شو زیرا که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وسیله تو و وسیله پدرت آدم است تا بروز قیامت بلکه آنحضرت را شفیع خودت قرار بده (۹) .

این قصه را ابوالحسن علی بن فهر در کتاب فضائل مالک با سند نقل کرده است و گفته است اشکالی در صحت این داستان نیست و هم چنین قاضی عیاض در شفاء از عده ای از شیوخ بطریق خودش نقل نموده است (۱۰) .

هم چنین از نووی در باب زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده : ” بعد زائر برگردد مقابل صورت آنحضرت و به او توسل جوید و آنبزرگوار را نزد پروردگارش شفیع قرار دهد ” (۱۱) .

قزوینی با سند نقل میکند که در زمان خلافت خلیفه دوم در مدینه قحطی آمد و مردی از اعراب رفت نزد قبر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و خطاب به آنحضرت عرض کرد یا رسول الله برای امتت از خدا طلب باران کن ، پس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را در خواب دید که به او دستور میدهد برو نزد خلیفه و سلام برسان و بگو که باران آمدنی است ” (۱۲) .

ذهبی نقل میکند باسند از بعضی علمای سمرقند که در یکی از سالها باران نبارید و قحطی آمد ، مردم بارها از خدا باران طلب کردند و نماز استسقاء خواندند باز نیامد تا اینکه مرد صالحی نزد قاضی سمرقند آمده و گفت من پیشنهاد میکنم که تو با مردم بسوی قبر محمد بن اسماعیل بخاری ( صاحب صحیح ) بروی و در آنجا همه باهم از خدا طلب باران کنیم ، پس قاضی و همه مردم رفتند و صاحب قبر را نزد خدا شفیع قرار دادند و گریه کردند ، خداوند متعال دعای آنها را مستجاب نموده باران عظیمی فرستاد که مدت هفت روز طول کشید ” (۱۳) .

ابن تیمیه میگوید :  ترمذی حدیث صحیحی را از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل کرده است که آنحضرت مردی را تعلیم داد که اینگونه دعا کند ، خدایا از تو میخواهم به پیامبرت محمد که نبی رحمت است ، یا محمد یا رسول الله من توسل میکنم بتو بسوی پروردگارم در حاجتی که دارم تا خداوند حاجتم را بر آورده کند ، خدایا شفاعت پیامبرت را در رابطه با من قبول کن ، و نسائی هم این حدیث را نقل کرده است  (۱۴) .

پس نتیجه میگیریم که توسل جایز بلکه لازم است و هیچ گونه شائبه شرکی در آن وجود ندارد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(۱)یوسف ۴ .
(۲) یوسف ۵ .
(۳) یوسف ۹۷ – ۹۸ .
(۴) مائده ۳۵ .
(۵) زمر ۳ .
(۶) یونس ۱۸ .
(۷) انبیاء ۹۸ .
(۸) الکلم الطیب ص ۱۷۳ حدیث ۲۳۶ .
(۹) الموسوعه الفقهیه ج ۱۴ ص ۱۵۷ .

(۱۰) الشفاء بتعریف حقوق المصطفی ص ۵۲۰

(۱۱) المجموع شرح المهذب ج ۸ ص ۲۵۶٫
(۱۲) الارشاد فی معرفه علماء الحدیث ص ۳۱۴ .
(۱۳) سیر اعلام النبلاء ج ۱۲ ص ۴۶۹ .
(۱۴) مجموع الفتاوی ج ۱ ص ۳۶۵ .